عاشق
نيلى بوَد ز سيلى بيگانه، روى من
نظرات شما عزیزان:
داغ پدر، سپيد نموده ست موى من!
شبهاى درد و ناله و غم، تا سپيده دم
با پهلوى شكسته بود گفتگوى من!
تابى به تن نمانده و زينب ز روى مهر
وقت نماز آورَد آب وضوى من!
بيزارم از جفاى نفاق افكنانْ پدر!
جز مرگ در جهان نبوَد آرزوى من!
دخت تو از حريم ولايت دفاع كرد
چون بود آبروى على، آبروى من
رخت از جهان به سوى جنان مى كشيم ما
از كردگار خواهشم اينست: شوى من
تا ننگرد به بازوى آزرده و كبود
از زير پيرهن بدهد شتستشوى من
روز جزا پناه دهم (تائب) حزين
گر آيد از طريق محبت به سوى من
De$ign:khanoomi |